گفتگو با سایر مهاجران برای من شفابخش بوده است. دوست داشتم همه آنها را بشنوند

خبر

نیمه راه به خانه: داستان های مهاجرت، یک مجموعه پنج قسمتی، دوشنبه، 24 آوریل در صبح ویندزور آغاز می شود. برنامه گوش دادن به CBC ما را تنظیم کنید یا با 97.5 FM پخش کنید. همچنین روز شنبه برای رویداد Creating Space در شعبه Budimir کتابخانه عمومی ویندزور خواهیم بود.

در سال 2005، پدرم به من گفت که ما برای تعطیلات تابستانی به کشوری به نام کانادا خواهیم رفت. به یاد دارم وقتی سفر یک ماهه تمام شد و من توانستم به خانه برگردم احساس آرامش کردم. فکر کردم، این کشور زیباست، اما خیلی گرم بود، مردم خیلی عجیب بودند و من دلم برای خواب های تابستانی که هر سال با پسرعموهایم در امان می رفتم تنگ شده بود.

شوکی که وقتی پدر و مادرم به من گفتند سال بعد ما واقعاً به کانادا نقل مکان می کنیم احساس کردم، تنها آغاز یک سفر طولانی و دردناک ادغام ما در ویندزور، اونت بود.

هفده سال بعد، اینجا شهر من است و آن را خوب می شناسم. اما من همچنین می‌دانم که بسیاری دیگر در سکوت رنج می‌برند – تلاش می‌کنند تا خود را با هم تطبیق دهند، مانند سال‌ها پس از رسیدن به اینجا در رویای والدینم برای من و خواهر و برادرم. این هفته، امیدوارم با به اشتراک گذاشتن مکالمات اخیرم با مهاجران از طریق سریال CBC Windsor به نام این سکوت را بشکنم. نیمه راه به خانه.

“کلیدی برای جهان”

پدرم در آن زمان، وقتی از او پرسیدم چرا باید در سراسر جهان حرکت کنیم، توضیح داد: «کانادا یک کلید برای جهان و همه فرصت‌های موجود در آن ارائه می‌کند.

برای من، زندگی در اردن خوب بود، جایی که هزاران دوست و پسرعمو داشتم و دوست داشتم در مزرعه خانوادگی خود در میان درختان انجیر و زیتون وقت بگذرانم. اما برای والدینم، که پناهندگان فلسطینی و مسلمان بودند، امنیت کافی برای فرزندان و نوه‌هایشان وجود نداشت.

برای آنها، فروش مزرعه و مهاجرت به کانادا بهترین هدیه بود: حفاظت و امنیت متعلق به یک کشور. زندگی ای که در آن بتوانیم هرکسی که می خواهیم بدون محدودیت باشیم.

من فقط یک هفته به مدرسه رفته بودم که پسری در کلاسم مرا تروریست خواند. من حتی نمی دانستم او در مورد چه چیزی صحبت می کند. اما بعد از آن نظرات دیگر آمد. در ویندزور، نام من – که همیشه در اردن مورد تعارف قرار می گرفت – من را به یک هدف آسان تبدیل کرد (“A-man? Where’s A-woman?”).

دلم برای زندگی قدیمی ام تنگ شده بود، دوستانم. خیلی تنها بودم

جایی بین رسیدن و تعلق

در کودکی نمی‌توانستم بفهمم که چرا پدر و مادرم مرا از مادربزرگ و خانه‌ام برای این زندگی منزوی جدا کردند.

الان فهمیدمش. من بهترین دوستان را از سرتاسر جهان و یک خواهرزاده و برادرزاده زیبای کانادایی دارم. من سفر کرده ام، در کره کار کرده ام. من فرصت های زیادی دارم.

هنوز هم امروز، گاهی اوقات احساس می‌کنم که بین دو فرهنگ سرگردان شده‌ام و برای زندگی‌ای که می‌توانستم داشته باشم، غمگین می‌شوم.

برای بسیاری از ما مهاجران، ممکن است احساس کنیم که بین ورود به کانادا و تعلق واقعی به اینجا در این مکان گیر کرده ایم.

رابطه داشتن حس خوبیه

در خانواده من، ما در مورد اولین سال های اقامت در ویندزور صحبت نمی کنیم. آن زمان‌ها زمان‌های سختی بود – تلاش برای فهمیدن اینکه چه کسی اینجا در این سرزمین جدید تنها هستیم، و تلاش برای پذیرش اینکه حتی اگر کانادا کلیدی برای جهان باشد، دقیقاً مطابق برنامه پیش نمی‌رود.

ما آن چیزها را پایین می آوریم و ادامه می دهیم.

در طول کووید، من و دوستم راغد پادکستی را راه اندازی کردیم تا در مورد چیزهایی که به نظرمان جالب بود صحبت کنیم، و در نهایت در مورد مهاجر بودن صحبت کردیم. به طور غیر منتظره ای درمانی بود.

منظورم این است که برای یک چیز، تجربیات مهاجران اغلب به طرز عجیبی سرگرم کننده هستند.

اما همچنین داشتن یک نفر با احساسات و ناامیدی هایی که من هنگام تجربه چیزی که فقط یک مهاجر تجربه می کند احساس می کردم، اعتباربخش است.

من می خواهم سایر مهاجران این را احساس کنند. بنابراین از CBC Windsor خواستم کمک کند.

همه می خواستند داستان های تسویه حساب خود را به اشتراک بگذارند

گفتگوهای حاصل با 10 مهاجر ویندزور به صورت مجموعه ای به نام اجرا خواهد شد نیمه راه به خانه در CBC Windsor Morning Radio و سایت اینترنتی هفته 24 آوریل 2023.

شفابخش بوده است. مهم نیست که هر فرد چه داستانی دارد یا چرا – یا چه زمانی – به کانادا مهاجرت کرده است، ما همیشه می‌توانیم با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم.

باید اعتراف کنم که نگران این پروژه بودم.

من می‌خواستم مردم احساس امنیت کنند تا نظر خود را در مورد سختی‌ها بیان کنند، بدون اینکه در مورد اینکه آیا «ناسپاس» به نظر می‌رسند یا خیر. به همین دلیل تجربیات خودم را به اشتراک گذاشتم.

خیالم راحت شد که همه آشکارا از فراز و نشیب ها صحبت کردند.

مثل این بود که همه ما در آرزوی فرصتی بودیم تا تجربیات خود را به گونه‌ای به اشتراک بگذاریم که ممکن است کار را برای تازه‌واردان بعدی آسان‌تر کند و به غیرمهاجران کمک کند که ما را کمی بیشتر درک کنند. چه امتیازی برای من، بخشی از آن باشید.

بابام درست میگفت کانادا کلید دنیایی از فرصت ها بوده است. خیلی خوشحالم که این یکی را داشتم.

عکسی از پوستری که مشارکت CBC ویندزور با کتابخانه عمومی ویندزور را با رویدادی به نام ایجاد فضا تبلیغ می‌کند.
(سی بی سی نیوز)